یادداشت سردبیر، شماره ١٧٢
سیاوش دانشور
وحشت سرمایه از عروج جنبش سرخ

سرمایه داری ایران دشمن واقعی خود را خوب میشناسد. بنا به اخباری که حزب دریافت کرده است اخیرا فرماندهان ارتش و سپاه پاسداران در شهرهای تهران و سنندج و احتمالا شهرهای دیگر جلساتی توجیهی برای نیروهای سرکوبگر در سطح نیروهای کادری و وظیفه برگزار کرده اند. آنچه محور اصلی و تحلیلی بحث در این جلسات بوده است اعلام خطر و آماده باش برای تقابل با کارگران و مردم گرسنه است. یک تز تحلیلی این جلسات اینبوده که جنبش سبز از نظر آنان تمام و پرونده اش بسته شده است. ولی نظام را جنبش دیگری تهدید میکند. جنبش جدیدی در راه است: جنبش سرخ.

اما اگر میتوان برادران و شرکای سه دهه جنایت حکومتی را "فتنه" و "عوامل آمریکا و انگلیس" نامید، چگونه میتوان کارگر و مردم گرسنه را به جائی وصل کرد؟ آنها خوب میدانند که جنبش سرخ از حقانیتی وسیع و توده ای برخوردار است و سرکوب آن ساده نیست. لذا نگران اند که حتی نیروهای سرکوبگر حکومتی نتوانند در مقابل کارگران بایستند و پیشاپیش عنوان کرده اند که "نباید فریب این جنبش را خورد و یا با آنچه خود را توجیه میکند همراه شد بلکه باید برای مقابله با آن آماده باشید"!

یادمان باشد که جهان نيوز از ارگانهاى حکومتى روز 31 مرداد سال گذشته مطلبى با عنوان "جنبش آبی ها در حال پیوند به آشوب سبز" به قلم محسن مهديان منتشر کرد. اين مطلب با اشاره به يک سرى از اعتراضات کارگرى از جمله در نساجى بوکان٬ لاستيک سازى دنا٬ پرريس سنندج٬ نيشکر هفت تپه و اشاره به جوانبى از کنترل کارگرى خطرهائى را گوشزد میکرد. اين يادداشت جهان نیوز بلافاصله هشدار قوچانى و نشريه شهروند را در مورد فعاليت مارکسيستها در دانشگاه تهران تداعى میکرد که متعاقب آن هجوم گسترده اى قبل و بعد اعتراضات 13 آذر به دانشگاهها شروع شد و طيفى از دانشجويان چپ را دستگير و زير شکنجه بردند.

در آن یادداشت مهديان از رکود اقتصادی رو به وخامت کشور٬ نارضايتى سرمايه داران و اتاق بازرگانى که از آنها با نام مستعار "فعالان بخش خصوصى" اسم ميبرد٬ و بالا رفتن ريسک اقتصادى و سرمايه گذارى سخن گفت. آنزمان از افزايش 3 درصدى نرخ بيکارى٬ بيکارى 1646 کارگر تنها در يکماه و نيم٬ بحران و رکود در شرکتهاى آلومينيوم و فولاد به ترتيب با کاهش توليد 50 درصد و بازدهى منفى 44 درصد٬ تعطيلى بيشتر کارخانه هاى شکر و کار کردن با ظرفيت پنجاه درصدى کارخانه هائى که هنوز تعطيل نشده اند٬ تعطيلى 60 در صد از صنايع تولید لوازم خانگی٬ توقف و تعطيلى 60 در صد مسکن و ساختمان سازى در تهران٬ 56 هزار میلیارد تومان بدهی بانکی٬ سقوط ممتد 150 شرکت بورسى و کاهش 42 درصد از مبادلات نظام بانکى بصورت چک از جمله آمارهاى مهديان در اين يادداشت بود.

مهدیان با اشاره به اینکه وضعیت بغرنج اقتصادی تنها طی یکسال قدرت خرید کارگران را بیش از پنجاه درصد پائین آورده است، نتیجه گرفته بود "با افزایش نقدینگی کنترل و مهار تورم به شیوه قبل از انتخابات دیگر ممکن نخواهد بود" .چرا که نتیجه "رکود و ورشکستگى پياپى کارخانجات" افزايش بيکاران و سقوط کارگران به "سطح زير طبقه" است که بالقوه آماده شورش است. ("زير طبقه" اسم رمز اسلامى و آخوندى خيابان خوابى و گرسنگى و تن فروشى است.) مهدیان به دولت هشدار داده بود که سوراخ دعا را گم کرده اند چون "خطر واقعى" را نميبيند. او هشدار داد که نيروى ميليونى کارگران گرسنه خطر مهمى است و با گسترش روز افزون بيکاريهاى گسترده موج اعتراضات آبى را به راه خواهد انداخت. و بالاخره مهديان موج اعتراض جنبش کارگرى را خطرناک تر از "موج سبز" و "براندازى نرم" نامید. اعتراض طبقه کارگر را "متعصب" تر نام گذاشت چون بزعم او "تنها مچ بند سبز نیست که جای خود را به یقه های آبی میدهد. انگیزه اصلی این حرکت خودجوش نگرانی از گرسنگی خانواده و شیر خشک فرزند نوزاد و اجاره مسکن آخر ماه و ادامه تحصیل فرزند و درمان همسر است". و نهایتا به همپالگى هايش با تاکید جدی بودن خطر شورش کارگران چنین توصيه کرد: "به نظر می رسد با ادامه روند کنونی لازم باشد دادگاه سبز و مخملین خود را برای دادگاه آبی غیر مخملین مهیا کند. باید از خلسه پر اندوه سبز و مخملین خارج شد و بیشتر نگران خروش آبی ها و سیاهی فقر و قرمزی فساد بود".

آمار یک میلیون بیکاری فقط در یکسال گذشته، روند پر شتاب تعطیلی کارخانجات و وضعیت وخیم اقتصادی رژیم اسلامی، تاثیرات تحریمها و تنگناهائی که به اقتصاد ورشکسته ایران تحمیل میکند، به اضافه اجرای قطره چکانی طرح حذف سوبسیدها که نگرانی از پیامدهای آن با هشدارهای مختلف در ماههای اخیر همراه بوده است، پایه مادی نگرانی حکومت اسلامی و دلیل تشکیل چنین جلساتی است. آنچه در جلسات اخیر امنیتی ها و سرکوبگران گفته شده اجرای همین توصیه های مهدیان و جهان نیوز است. 

شورش سرخ ها
در ايران سرمايه دارى با عظيم ترين شکاف طبقاتى و بالاترين نرخ تورم و اختناق در قياس با کشورهائى با امکانات و ثروت بسيار کمتر٬ در کشورى که کارگران در انقلاب 57 با مبارزه شان کمر حکومت ژاندارم منطقه را شکسته اند٬ در کشورى که سنت مبارزه کمونيستى و سازمانهاى شورائى کارگرى قوى بوده است٬ در کشورى که اگر يک ذره فضا باز شود چپ از سر و کول جامعه بالا ميرود٬ اين تحرکات بورژواها و جريانات طرفدار حکومت معنى سياسى روشنى دارد. حکومتى که راسا به استقبال خطر "شورش يقه آبى ها" رفته است٬ حکومتى که رسما "مانور ضد تظاهرات کارگرى" برگزار ميکند٬ حکومتی که از "خطر شورش سرخ" به خوئ میپیچد، حکومتى که کارگر را براى اعتراض به دستمزد پرداخت نشده اش ميکشد و بطرف کودک معصومش شليک ميکند و زير باتوم ميگيرد٬ حکومتى که از خمينى و بنى صدر و موسوى و خامنه اى و رفسنجانى تا خاتمى و احمدى نژاد يک زبان واحد را با کارگران بکار برده است٬ اين حکومت دشمن طبقاتى خود را خوب ميشناسد حتى اگر توده کارگران خود به قدرت واقعى و اجتماعى خود آگاه نباشند.

همینطور موسوی و شرکا از واقعیات جامعه خبر دارند. به همین دلیل این اواخر سیاست شان را کمی به طرف کارگران و طرح مطالباتشان کج کردند. خودشان از همان ابتدا میدانستند که از "راه سبز امید" و "قانونگرائی" چیزی در نمی آید. این جماعت توهم ندارند که در ايران کارگر پشت اسلام نميرود. تلاش ميکنند نگذارند روى پاى خودش بايستد و پرچم طبقاتى اش را برافرازد. در مملکتى که کارگر زندانى هر روز در زندان مورد حمله و تهديد چاقوکشان دستگاه امنيتى است٬ تلاش براى بسيج کارگران پشت ارتجاع اسلامى يک عمل جنايتکارانه است. و همه کسانى که ميدانند بورژوازى در آن مملکت چه به روز کارگر و خانواده هاى کارگرى آورده و مى آورد و فراخوان به بسيج کارگران پشت موسوى و يا جناحى از حکومت اسلامى ميدهند٬ آگاهانه در جنايت سرمايه عليه کارگران شريک اند.

اما وضعيت عينى سياسى و اقتصادى ايران٬ شکاف طبقاتى عميق و فقر و گرسنگى وحشتناک٬ و اختناقى که تاکنون توانسته اين حکومت را سرپا نگهدارد٬ حکم بر برآمد جنبش کارگرى عليه وضع موجود ميدهد. وقتى همه راههاى بالائى ها به بن بست ميرسد٬ پائينى ها براى ورود به صحنه با پرچم مستقل آماده تر اند. و بالاخره اين نکته گفتنى است که اين دولت احمدى نژاد است که خود را براى تهاجم به کارگران آماده ميکند. دولتى که بزعم تحليل هاى بى پايه عده ای مهجور سیاسی "راى اش را از کارگران" گرفته است. مبناى اين تحليل ها قبول صورت ظاهر همان عوامفريبى هاى تبليغاتى احمدى نژاد است. اين دولت بعنوان کارگزار باندهاى اقتصادى و تراستهاى مختلف با نيروى مجهز سرکوب بطور علنى عليه کارگران گرسنه اعلام جنگ کرده است. اما شکم گرسنه اين حرفها سرش نميشود. چند ميليون را ميخواهید به کهريزک ها و بيدادگاههايتان ببريد؟ شما برای مزدورانتان هر جلسه توجیهی بگذارید یا نگذارید، برای بقای نظام منحوس ضد کارگری تان ناچارید به نام دفاع از منافع سرمايه داران انگل و دولت اسلامى با باندهاى نظامى اش به کارگران شليک کنيد. اما با همين کارتان شيپور قیام و انقلاب کارگرى عليه نظم کثيف سرمايه دارى اسلامى بصدا در مى آيد. *